آن وقت هنوز نمرده بودم. میتوانستم خودم را روی زمین بکشم. با پنجۀ دست چپ، آرنج دست راست و زانوها. چون اگرچه مچ پای چپم سالم است، نمیتوانم با مچ یک پا و زانوی پای دیگرم، خودم را حرکت بدهم. لااقل کار راحتی نیست. چون مچ پای راستم هم دیگر تقریباً از کار افتاده است. با این حال، دستۀ یغلاوی هنوز توی چنگم است. اگر بتوان گفت که چیزی جدا از دست من است. دیگر اصلاً به چشم نمیآید. باید تمرین کرد. تمرین کرد که با آدمها حرف زد. گرچه دیگر صدایی نیست. صدایی درنمیآید. برای سرگرمی. چون دیگر امیدی به پیدا کردن تیتی نیست… پیدا هم که بشود، چیزی به یاد نمیآید. چیزی هم نبوده که بخواهد به یاد بیاید. جز همان که هست. در واقع، گم نشده، یک مسیر سبز که زن باشد، این را هر جا بخواهی میتوانی پیدا کنی. در ذهنت. اگر داشته باشی. خستهتر از آن هستی که فکر کنی ذهنی داری یا نه. به هر حال خودت را تا توی پارک کشاندهای و این کار سادهای نبوده برایت. آنوقتها هم نمیتوانستی به این راحتی چنین کاری بکنی. حتا آنوقتها. چه برسد به حالا. پس باید با آدمها حرف زد. به پلیسی که آمده بالای سرش ایستاده است، توضیح میدهد که همین که کمی استراحت کند، بلند میشود و از آنجا میرود. پلیس میگوید: اصلاً مسئله این نیست. ولی توضیحی نمیدهد که مسئله چیست و در عین حال همانجا ایستاده است. میتی به دهان او نگاه میکند و سعی میکند حرفی از آن بیرون. پس مسئله چیست؟ مسئله را نباید از یک مأمور قانون پرسید. به خودش میآید. باید طور دیگری بپرسد. چیزی شده آقا؟ نه، چه باید بشود؟ مسئله قانون است. حالا جواب میدهد. هیچ وقت نمیتوانسته بفهمد جواب چه سؤالی را کی باید داد. برای همین، خیلی از سؤالهایی که از او میشده، همیشه بیجواب میمانده. پس مسئله قانون است. کار غیرقانونی کردهام؟ خلاف قانون. ها. ترساندن آن خانم. دارد از ترساندن آن خانم که روی پلهها بود، حرف میزند. مشخص است. اما مگر ترساندن غیرقانونی است؟ درثانی مسئله ترسیدن بوده نه ترساندن. من عمداً کاری نکردهام. کاری نکردهام. عمداً هیچ کاری نکردهام. ابزاری هم به کار نبردهام. فوقش بتواند بگوید تکدیگری. ولی دیگر نه ایجاد رعب و وحشت. مگر گفته بود ایجاد رعب و وحشت؟ همان ترساندن. چه فرقی میکند مسئله این است که مگر همان تکدیگری باشد، به وسیلۀ آن کاسه. ابزارش. همان است. به هرحال توی بد مخمصهای افتادهام. هیچ وقت دوست نداشتم گرفتار پلیس و قانون بشوم. بهتر است فرار کنم. میتوانم. تلاش میکنم که فرار کنم.